خلاصه مطالب سوره احقاف در بيان آنستكه آسمان و زمين عبث خلق نشده و روز قيامت معبودان مشركين در مقام عداوت با آنها برآمده، و اقل مدت حمل و انتهاى رضاع، و تسلى خاطر رسول اكرم (ص) بذكر گذشتگان و تهديد كفار و ذكر حال بعضى از جنيان.
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ 10 طبرسى گفت آيه در باره عبد اللّه سلام نازل شده داستان آن بدينقرار است عبد اللّه كه يكى از علماء يهود بود حضور رسول اكرم شرفياب شد و اسلام آورد و گفت اى رسول خدا از يهوديان شرح احوال مرا سؤال كنيد آنها خواهند گفت عبد اللّه عالم و دانشمندترين مردم يهود است آنحضرت امر باحضار يهود فرمود از ايشان سؤال كرد عبد اللّه بن سلام چگونه شخصى است عرض كردند او سيد و مهتر و عالم ماست فرمود اگر او ايمان آورد شما ايمان خواهيد آورد؟ گفتند او هرگز بتو ايمان نخواهد آورد در آنوقت عبد اللّه از جا برخاست و گفت گواهى ميدهم كه خدائى نيست جز خداى يگانه و شهادت ميدهم كه محمد (ص) رسول خداست تورية دلالت دارد بر نبوت و پيغمبرى تو و صفات حضرتت در كتاب تورية روشن و آشكار است چون يهود اين سخنان را از عبد اللّه شنيدند گفتند او بدترين ماست آيه فوق در اين وقت نازل شد پيغمبر اكرم فرمود عبد اللّه از اهل بهشت است.
و حضرت باقر (ع) فرمود «شاهد» در آيه اشاره بر وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است و دليل بر آنكه آنجنابست آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ هود17 - است در سوره هود چنانچه بيان شد.
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ 13 فرمود حضرت باقر (ع) كسانيكه گفتند خداى ما اللّه است و بر آن بايستادند و بر ولايت امير المؤمنين با استقامت و پايدار ماندند بر آنها هيچ ترس و بيمى نخواهد بود ايشان اهل بهشتند و هميشه در آنجا مخلد خواهند بود بپاداش عمل نيكى كه بجا آوردهاند.
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ ... 15
در كافى از حضرت صادق (ع) ذيل آيه فوق روايت كرده فرمود جبرئيل بر پيغمبر اكرم (ص) نازل شد گفت اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و بشارت ميدهد شما را بفرزندانيكه از فاطمه (ع) متولد ميشود امتت بعد از تو او را بقتل ميرسانند فرمود اى جبرئيل به پروردگارم سلام برسان عرض كن حاجت بفرزندى ندارم كه امة بعد از من او را بقتل برسانند جبرئيل عروج كرد مرتبه دوم فرود آمد همان پيغام را رسانيد آنحضرت پاسخ اول را فرمود عروج كرد مرتبه سوم نازل شد عرض كرد اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و بشارت ميدهد شما را و ميفرمايد ما در عوض شهادت آن فرزند امامت و وصايت را در ذريه او قرار داديم پيغمبر راضى شد فرستاد دخترش فاطمه را حاضر كردند مژده فرزند را باو داد عرض كرد اى پدر بزرگوار حاجت بچنين فرزند ندارم كه امة او را شهيد كنند پيغمبر بشارت امامت و وصايت و ولايت را در ذريه حضرتش داد حضرت فاطمه نيز راضى شد و با كراهت و مشقت بار حمل كشيد و وضع حمل نمود و مدت حمل و شيرخوارگى سى ماه تمام بود تا وقتى كه طفل بحد رشد رسيد و بچهل سال برسيد آنگاه گفت پروردگارا مرا الهام ده تا شكر نعمت تو بجا آورم چه نعمت بخشيدى بر من و بر پدر و مادرم و بكارهاى شايستهاى كه رضا و خشنودى تو در اوست مرا موفق بدار و ذريه و فرزندانم را صالح گردان و اگر بجاى وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ميفرمود «و اصلح لى ذريتى»
همانا تمام فرزندان حضرت امام حسين (ع) امام و پيشواى خلق ميشدند، و آنحضرت از هيچ پستانى شير ننوشيد پيغمبر اكرم (ص) انگشت ابهام خود را بدهن مباركش ميگذاشت مىمكيد شير جارى ميشد گوشت آنحضرت از گوشت پيغمبر روئيده شد و خونش از خون آن بزرگوار، و فرزندى بجز امام حسين و يحيى شش ماهه متولد نشد. و اين حديث را ابن بابويه و ابن قولويه نيز روايت كردهاند.
طبرسى در احتجاج از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه فرمود در جواب آن يهودى كه از حضرتش سؤال نمود چگونه پيغمبر خاتم افضل از ساير پيغمبران است و حال آنكه شياطين مسخر سليمان پيغمبر بودند و از براى او هر چه ميخواست از كارها ميكردند فرمود با آنكه اجنه مسخر سليمان بودند بر كفر خود باقى ماندند ولى آنها مسخر محمد (ص) شدند و بآنحضرت ايمان آوردند، نه نفر از اشراف اجنه حضور پيغمبر رسيدند يكى از طايفه نصيبين و هشت نفر ديگر از طايفه بنى عمرو بن عامر بن احجر كه از آنها شضاة و مضاة و مهساكان و مزمام و يضاه و هاضب و عمرو بودند و ايشان همان اشخاصى هستند كه خداوند در قرآن حكايت از آنها ميكند و ميفرمايد وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ 29 آنها خدمت پيغمبر در بطن نخل رسيدند و عذر خواستند از حضرتش كه ما تا بحال گمان ميكرديم مانند بعض از آدميان خداوند احدى را بقيامت زنده نخواهد كرد. و پس از اين جماعت هفتاد و يكهزار نفر از جنيان حضورش شرفياب شدند و با او بيعت كردند بشرط آنكه نماز و روزه و حج بجا آورند و مردم مسلمان را نصيحت كنند، و عذر طلبيدند از اينكه سفيهان و بيخردان آنها تا بحال بخدا دروغ بستند و مسيح و عزير يا فرشتگان را فرزندان او مىپنداشتند و اين تسخير افضل و بالاتر از مسخر شدن آنهاست براى سليمان چه بعد از تمرد و كفر و اعتقاد داشتن بآنكه براى خداوند فرزندانى است ايمان آورده و اسلام اختيار كردند و تحت فرمان محمد (ص) آمدند.
فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ 35 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود اول وصى در روى زمين شيث هبة اللّه بود و هيچ پيغمبرى از دنيا نرفت مگر براى او وصى بود و تمام پيغمبران كه صد و بيست چهار هزار نفر بودند پنج نفر از آنها كه نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد ميباشند اولو العزم بودند و على بن أبي طالب هبة اللّه است از براى محمد (ص) و وارث علوم تمام پيغمبران ميباشد و محمد (ص) افضل و اعلم جميع پيغمبران است و بر قائمه عرش نوشته شده حمزة اسد اللّه و اسد رسول و بر زاويههاى عرش نوشته على امير المؤمنين و اين حجتى است از طرف ما بر كسانيكه انكار ميكنند حق ما را و غصب نمودند ميراث ما را و ما را از سخن گفتن منع مينمايند و كدام حجتى صريحتر از اين حجة ميباشد.
نظرات شما عزیزان: